نقد و نظری بر کتاب:
مهر و حکاکی در ایران، محمدجواد جدی، تهران، فرهنگستان هنر جمهوری اسلامی ایران، 1387. 408 صفحه، قطع رحلی، مصور، چهار رنگ، کاغذ گلاسه، قیمت 28000 تومان. تیراژ 3000.
مُهر در فرهنگ و تمدن ایران از دیرباز تا کنون جایگاهی مهم و درخور توجه داشته و دارد. مهرهای دوره های پیش از تاریخ و دوره تاریخی بیشتر مورد توجه و تحقیق قرار گرفته و کارهای متعددی در قالب کتاب و مقاله و پایان نامه در این باب صورت گرفته است. اما مهرهای دوره اسلامی به رغم در دسترس بودن و وجود نمونههای فراوان و منابع بسیار ادبی و تاریخی، کمتر توجهی درخور را به خود جلب کرده است. نخستین تلاشها برای گردآوری مهرهای اسلامی و توجه به متن و بازخوانی آن را رابینو، قائم مقامی (بیشتر مهرهای پادشاهان)و احمد گلچین معانی داشتهاند.
مهر از آن جهت که موضوعی مورد توجه اهل تاریخ و اهل هنر است در چندسال گذشته بیش از پیش بدان توجه شده و کتب و مقالاتی در این زمینه نوشته شده است. اما همچنان جای پژوهشی مستقل، علمی و همه جانبه در این مورد خالی است.
مهر و حکاکی در ایران، نوشته محمدجواد جدی را ـ که توسط فرهنگستان هنر به مناسبت "اولین گردهمایی گنجینه های از یادرفته" و همزمان با همایش "مکتب شیراز" منتشر شده است ـ باید جدی ترین کار این عرصه در سالهای اخیر دانست. این اثر در قیاس با دیگر کارهای منتشرشده به ویژه با توجه به کیفیت چاپ و حجم اطلاعات، درخور توجه و ارج گذاری است. نویسنده محترم، چنان که خود نوشته است از کودکی علاقمند این مبحث بوده و در واقع پرورش یافته دامن آخرین حلقه هنرمندان مهرساز این سرزمین است که توانسته است علاوه بر آشنایی عملی با این مبحث و دارابودن نگاه سنتی به این هنر، ضرورت پژوهش در این عرصه را دریابد و به این مهم دست یازد. آخرین اثر مستقل قابل مقایسه با این کتاب، اثر ارزشمند جناب محمدعلی کریم زاده تبریزی با عنوان مهرها، طغراها و فرمانهاي پادشاهان ايران است که در سال ۱۳۸۵ در لندن در ۴96 صفحه منتشر شده است.
در ابتدا فصل بندی کتاب را مرور می کنیم. کتاب دارای ده فصل به قرار ذیل است:
1. تاریخ مهر و هنر حکاکی (18 صفحه)
2. نگاهی به تاریخ خط در ایران (4 ص)
3. از مهر تا انگشتری (38 ص)
4. خط کوفی، خطوط ششگانه و مهرهای دوران اسلامی (19 ص)
5. مهر و سیر تکاملی خط و خوشنویسی در عصر ایلخانی، تیموری و صفوی (48 ص)
6. معرفی حکاکان بزرگ (34 ص)
7. مهر در میان سلاطین عثمانی (10 ص)
8. ابزار و نحوه کار حکاکان پیشین (12 ص)
9. تاریخ هنر سجع سازی مهر در فرهنگ و ادبیات فارسی (109 ص)
10. معانی مختلف واژه مهر در فرهنگ، ادب و شعر فارسی (31 ص)
نگاهی کلی به این فهرست، نشان می دهد نظمی منطقی در طبقه بندی مطالب وجود ندارد. به عنوان نمونه، بحث حکاکی در فصلهای 1، 6، 7 و بحث خط و سیر تحول آن در فصول 2، 4، 5 دیده می شود. مهرهای سلاطین عثمانی (با 10 صفحه) فصلی مستقل است و مهرهای هندی(با 12 صفحه) به عنوان زیر مجموعه فصل نهم آمده است. "مهرهای ایلخانی، تیموری، صفوی" عنوان فصل پنجم است اما دوره ها ی دیگر که اهمیت بیشتری نیز دارند فصل مستقلی بدان اختصاص نیافته است. میان حجم فصول نیز نسبتی منطقی وجود ندارد. فصل دوم تنها 4 صفحه و فصل نهم 109 صفحه را دربر می گیرد. زیر مجموعه های هرکدام از این فصول نیز غیر متناسب است. اولین عنوان زیرفصل اول، "نقش مهرهای نخستین" و آخرین عنوان "سرگین غلطان" [مصری] است که مولف محترم بدون ذکر ماخذ احتمال داده اند که نوعی مهر باشد و چهارصفحه از کتاب را (به اندازه فصل دوم) بدان اختصاص داده اند.
سه فصل نخست، (55 صفحه) عمدتاً به موضوع مهر در دوره پیش از تاریخ و دوره تاریخی می پردازد. توضیح واضح است که موضوع پیدایش خط و تحول آن، مهرشناسی، سکه شناسی، زبانشناسی و زبانهای باستانی هر کدام متخصصین خود را دارد و مسلما به تعبیر نویسنده گرامی این کتاب، "مروری گذرا "بر تمام این موارد، بدون استفاده از منابع دست اول تخصصی و نیز حدس و گمان و اظهار نظر در این باب، چندفصل اولیه را در حد یک تحقیق دانشجویی ساده انگارانه تنزل داده است. بی تردید اگر موضوع کتاب به تخصص نویسنده در حوزه مهرهای اسلامی ایران محدود می شد، عدم وجود فصول اولیه هیچ ضربه ای به این کتاب نمی زد.
عنوان کتاب مهر و حکاکی در ایران است اما سهم بخش حکاکی در کتاب، غیر از بخش معرفی حکاکان (36صفحه)، تنها پنج صفحه (در ابتدای فصل هشتم) است. علاوه بر آن که میان حکاکی فلز، سنگ مزار و دیگر اشیاء خلط شده و مثلاً نام حجار یک کتیبه سنگی نیز ذکر شده است(ص 155) در صورتی که نام حجاران و ضریح سازان بسیاری را می توان بر این گونه آثار دید که لزوماً حکاک مهر نبوده اند.
مهر و حکاکی در ایران، محمدجواد جدی، تهران، فرهنگستان هنر جمهوری اسلامی ایران، 1387. 408 صفحه، قطع رحلی، مصور، چهار رنگ، کاغذ گلاسه، قیمت 28000 تومان. تیراژ 3000.
مُهر در فرهنگ و تمدن ایران از دیرباز تا کنون جایگاهی مهم و درخور توجه داشته و دارد. مهرهای دوره های پیش از تاریخ و دوره تاریخی بیشتر مورد توجه و تحقیق قرار گرفته و کارهای متعددی در قالب کتاب و مقاله و پایان نامه در این باب صورت گرفته است. اما مهرهای دوره اسلامی به رغم در دسترس بودن و وجود نمونههای فراوان و منابع بسیار ادبی و تاریخی، کمتر توجهی درخور را به خود جلب کرده است. نخستین تلاشها برای گردآوری مهرهای اسلامی و توجه به متن و بازخوانی آن را رابینو، قائم مقامی (بیشتر مهرهای پادشاهان)و احمد گلچین معانی داشتهاند.
مهر از آن جهت که موضوعی مورد توجه اهل تاریخ و اهل هنر است در چندسال گذشته بیش از پیش بدان توجه شده و کتب و مقالاتی در این زمینه نوشته شده است. اما همچنان جای پژوهشی مستقل، علمی و همه جانبه در این مورد خالی است.
مهر و حکاکی در ایران، نوشته محمدجواد جدی را ـ که توسط فرهنگستان هنر به مناسبت "اولین گردهمایی گنجینه های از یادرفته" و همزمان با همایش "مکتب شیراز" منتشر شده است ـ باید جدی ترین کار این عرصه در سالهای اخیر دانست. این اثر در قیاس با دیگر کارهای منتشرشده به ویژه با توجه به کیفیت چاپ و حجم اطلاعات، درخور توجه و ارج گذاری است. نویسنده محترم، چنان که خود نوشته است از کودکی علاقمند این مبحث بوده و در واقع پرورش یافته دامن آخرین حلقه هنرمندان مهرساز این سرزمین است که توانسته است علاوه بر آشنایی عملی با این مبحث و دارابودن نگاه سنتی به این هنر، ضرورت پژوهش در این عرصه را دریابد و به این مهم دست یازد. آخرین اثر مستقل قابل مقایسه با این کتاب، اثر ارزشمند جناب محمدعلی کریم زاده تبریزی با عنوان مهرها، طغراها و فرمانهاي پادشاهان ايران است که در سال ۱۳۸۵ در لندن در ۴96 صفحه منتشر شده است.
*
نگارنده برآن است تا ضمن ارج نهادن به تلاشهای نویسنده کتاب مهر و حکاکی در ایران و نیز ناشر محترم (فرهنگستان هنر جمهوری اسلامی)، میزان آکادمیک بودن این پژوهش را بسنجد. پیش از ورود، یادآور می شوم که یک اثر علمی دست کم باید ویژگی های زیر را داشته باشد. یعنی: مطالب ارائه شده دارای یک طبقه بندی درست و علمی باشد؛ گردآوری درست و دقیق اطلاعات، منجر به تحلیل و نتیجه گیری های درست و علمی شود؛ ارجاعات درست و دقیقی به منابع معتبر داشته باشد؛ جامع و مانع باشد. یعنی نه نکته لازمی را فرونهاده و نه مطلبی زاید و غیر مرتبط داشته باشد.در ابتدا فصل بندی کتاب را مرور می کنیم. کتاب دارای ده فصل به قرار ذیل است:
1. تاریخ مهر و هنر حکاکی (18 صفحه)
2. نگاهی به تاریخ خط در ایران (4 ص)
3. از مهر تا انگشتری (38 ص)
4. خط کوفی، خطوط ششگانه و مهرهای دوران اسلامی (19 ص)
5. مهر و سیر تکاملی خط و خوشنویسی در عصر ایلخانی، تیموری و صفوی (48 ص)
6. معرفی حکاکان بزرگ (34 ص)
7. مهر در میان سلاطین عثمانی (10 ص)
8. ابزار و نحوه کار حکاکان پیشین (12 ص)
9. تاریخ هنر سجع سازی مهر در فرهنگ و ادبیات فارسی (109 ص)
10. معانی مختلف واژه مهر در فرهنگ، ادب و شعر فارسی (31 ص)
نگاهی کلی به این فهرست، نشان می دهد نظمی منطقی در طبقه بندی مطالب وجود ندارد. به عنوان نمونه، بحث حکاکی در فصلهای 1، 6، 7 و بحث خط و سیر تحول آن در فصول 2، 4، 5 دیده می شود. مهرهای سلاطین عثمانی (با 10 صفحه) فصلی مستقل است و مهرهای هندی(با 12 صفحه) به عنوان زیر مجموعه فصل نهم آمده است. "مهرهای ایلخانی، تیموری، صفوی" عنوان فصل پنجم است اما دوره ها ی دیگر که اهمیت بیشتری نیز دارند فصل مستقلی بدان اختصاص نیافته است. میان حجم فصول نیز نسبتی منطقی وجود ندارد. فصل دوم تنها 4 صفحه و فصل نهم 109 صفحه را دربر می گیرد. زیر مجموعه های هرکدام از این فصول نیز غیر متناسب است. اولین عنوان زیرفصل اول، "نقش مهرهای نخستین" و آخرین عنوان "سرگین غلطان" [مصری] است که مولف محترم بدون ذکر ماخذ احتمال داده اند که نوعی مهر باشد و چهارصفحه از کتاب را (به اندازه فصل دوم) بدان اختصاص داده اند.
سه فصل نخست، (55 صفحه) عمدتاً به موضوع مهر در دوره پیش از تاریخ و دوره تاریخی می پردازد. توضیح واضح است که موضوع پیدایش خط و تحول آن، مهرشناسی، سکه شناسی، زبانشناسی و زبانهای باستانی هر کدام متخصصین خود را دارد و مسلما به تعبیر نویسنده گرامی این کتاب، "مروری گذرا "بر تمام این موارد، بدون استفاده از منابع دست اول تخصصی و نیز حدس و گمان و اظهار نظر در این باب، چندفصل اولیه را در حد یک تحقیق دانشجویی ساده انگارانه تنزل داده است. بی تردید اگر موضوع کتاب به تخصص نویسنده در حوزه مهرهای اسلامی ایران محدود می شد، عدم وجود فصول اولیه هیچ ضربه ای به این کتاب نمی زد.
عنوان کتاب مهر و حکاکی در ایران است اما سهم بخش حکاکی در کتاب، غیر از بخش معرفی حکاکان (36صفحه)، تنها پنج صفحه (در ابتدای فصل هشتم) است. علاوه بر آن که میان حکاکی فلز، سنگ مزار و دیگر اشیاء خلط شده و مثلاً نام حجار یک کتیبه سنگی نیز ذکر شده است(ص 155) در صورتی که نام حجاران و ضریح سازان بسیاری را می توان بر این گونه آثار دید که لزوماً حکاک مهر نبوده اند.
ضعف ارجاعات
مهمترین مشکل کتاب، ضعف ارجاعات علمی است. این موضوع را می توان در موارد ذیل خلاصه کرد:
1. مطالب بسیاری در کتاب نقل شده که هیچ ماخذی برای آن ذکر نشده است(در بیشتر صفحات).
2. برخی از ارجاعات درون متنی، کامل نیست، یعنی تنها به ذکر نام کتاب یا نام کتاب و نویسنده اکتفا شده و در فهرست منابع هم اطلاعات کتابشناسی نیامده است(مانند ص 334). ظاهراً این موارد به صورت غیر مستقیم مورد استفاده قرار گرفته و به همین دلیل گاه معظل دیگری را به وجود آورده است و آن ذکر نادرست نام کتابها است. مانند: نقل قول از کتاب تقسیم البلدان که احتمالا مراد تقویم البلدان ابوالفدا است.(ص 83)
3. در بیشتر موارد ارجاع به مقالات، بدون ذکر نام نویسنده یا نام مقاله آمده و تنها به نام مجله و شماره آن رجوع داده شده است. در فهرست منابع ذیل مجله، فصلنامه یا نام مجله آمورده شده است. به عنوان نمونه در صفحه 20 به مجلاتی ارجاع داده شده است که حتی به شکل نادرستش در فهرست منابع نیز آورده نشده اند. این ایراد در مورد ارجاع به کتابهای خطی نیز صدق می کند. یعنی به جای ارجاع به نام نویسنده یا نام کتاب، آن را باید ذیل حرف کاف و کلمه کتاب خطی یافت.
4. آشفتگی ارجاع در متن نیز مورد دیگری است. مثلا در (ص20 ) ارجاع به نام اسکالون است و در فهرست ذیل "انریکو اسکالون" آورده شده است. نمونه دیگر در (ص 28 ) به نام ژان شوالیه ارجاع شده است در صورتی که در فهرست منابع این ارجاع ذیل شوالیه آمده است.
5. کتاب دارای 272 تصویر عمدتاً رنگی است. اما تنها در کمتر از 10 مورد به مآخذ عکس و یا مجموعه خصوصی منبع تصویر اشاره شده است. اما جالب است که در صفحه حقوقی کتاب ذکر شده است: "هرگونه جعل یا تقلید از تصویر مهرهای مندرج در این کتاب ممنوع بوده و قابل پیگیری قانونی است". ماخذ برخی از تصاویر نیز این گونه آمده است: مهرهای موجود در موزه های دنیا(؟)، مهرهای موجود در موزه های اروپایی(؟) و ...
6. برخی از فصلها و بخشهای کتاب تماما از یک یا دو منبع برگرفته شده است. اما ارجاع به گونه ای است که این موضوع را به درستی نشان نمی دهد. مثلا تمام بخش مهرهای خلفا(ص 97 تا 100)، بخش عمده ای از مهرهای پادشاهان (223 تا 242)، یا کل بخش مهرهای عثمانی(193 تا 202).
1. مطالب بسیاری در کتاب نقل شده که هیچ ماخذی برای آن ذکر نشده است(در بیشتر صفحات).
2. برخی از ارجاعات درون متنی، کامل نیست، یعنی تنها به ذکر نام کتاب یا نام کتاب و نویسنده اکتفا شده و در فهرست منابع هم اطلاعات کتابشناسی نیامده است(مانند ص 334). ظاهراً این موارد به صورت غیر مستقیم مورد استفاده قرار گرفته و به همین دلیل گاه معظل دیگری را به وجود آورده است و آن ذکر نادرست نام کتابها است. مانند: نقل قول از کتاب تقسیم البلدان که احتمالا مراد تقویم البلدان ابوالفدا است.(ص 83)
3. در بیشتر موارد ارجاع به مقالات، بدون ذکر نام نویسنده یا نام مقاله آمده و تنها به نام مجله و شماره آن رجوع داده شده است. در فهرست منابع ذیل مجله، فصلنامه یا نام مجله آمورده شده است. به عنوان نمونه در صفحه 20 به مجلاتی ارجاع داده شده است که حتی به شکل نادرستش در فهرست منابع نیز آورده نشده اند. این ایراد در مورد ارجاع به کتابهای خطی نیز صدق می کند. یعنی به جای ارجاع به نام نویسنده یا نام کتاب، آن را باید ذیل حرف کاف و کلمه کتاب خطی یافت.
4. آشفتگی ارجاع در متن نیز مورد دیگری است. مثلا در (ص20 ) ارجاع به نام اسکالون است و در فهرست ذیل "انریکو اسکالون" آورده شده است. نمونه دیگر در (ص 28 ) به نام ژان شوالیه ارجاع شده است در صورتی که در فهرست منابع این ارجاع ذیل شوالیه آمده است.
5. کتاب دارای 272 تصویر عمدتاً رنگی است. اما تنها در کمتر از 10 مورد به مآخذ عکس و یا مجموعه خصوصی منبع تصویر اشاره شده است. اما جالب است که در صفحه حقوقی کتاب ذکر شده است: "هرگونه جعل یا تقلید از تصویر مهرهای مندرج در این کتاب ممنوع بوده و قابل پیگیری قانونی است". ماخذ برخی از تصاویر نیز این گونه آمده است: مهرهای موجود در موزه های دنیا(؟)، مهرهای موجود در موزه های اروپایی(؟) و ...
6. برخی از فصلها و بخشهای کتاب تماما از یک یا دو منبع برگرفته شده است. اما ارجاع به گونه ای است که این موضوع را به درستی نشان نمی دهد. مثلا تمام بخش مهرهای خلفا(ص 97 تا 100)، بخش عمده ای از مهرهای پادشاهان (223 تا 242)، یا کل بخش مهرهای عثمانی(193 تا 202).
اظهارنظرهای غیر علمی
برخی از اظهارنظرها، تعصب آلود است. مانند: "آشکارا می توان حدس زد که خط فارسی و کوفی از تکامل خط پهلوی به وجود آمده اند"(ص80). نویسنده محترم منشا امضا در سراسر جهان را ایران می داند: "بعدها توشیح به صورت "صحیح است" انجام گرفت و آنگاه جای خود را به امضا داد و در سراسر گیتی متداول شد"(ص117). نویسنده نیز بدون هیچ ارجاعی آورده است: "نظریه ای وجود دارد مبنی بر آن که پیدایش خط میخی ابتدا در مازندران بوده و به مرور راه تکامل پیموده است".(ص35).
برخلاف این نگرش تعصب آلود، در جای دیگر با دست و دلبازی تمام منشا برخی خطوط و نیز معماری ایرانی اسلامی را در هنر مغولی و بودایی می داند و می نویسد: " در دوران اسلامی روابط مسلمانان با چین سبب تعاملهای فرهنگی و هنر ایرانی و اسلامی در چین نفوذ کرد و در مقابل هنر چینی نیز در ایران و کشورهای اسلامی تاثیر گذاشت. برای مثال شکل گنبدهای مساجد کاملاً متاثر از معبدهای چینی و بودایی شد.(ص107). "به نظر می رسد که این خط(کوفی بنایی) بیش از هر عاملی متاثر از تمغاهای مغولی است و از این رو شاید بهتر آن باشد که آن را کوفی تمغایی یا خط تمغایی بنامیم"(ص108).
ورود به موضوعات تخصصی مختلف، عدم ارجاع به منابع معتبر و حدس و گمان و احتمال و شاید، اظهارات نویسنده محترم را زیر سوال می برد. وی در باره شکل حلقه می نویسد: "شاید توجه انسان بدوی به حلقه به سبب شکل دایره ای آن بوده که نماد دوام و بقا و یادآور قرص ماه و خورشید یا اوقات نادر کسوف است که خورشید حلقه ای نورانی به دور ماه جلوه می کند.(ص37). "و چون به شکل میله ای فلزی بوده با چکش به انتهای آن ضربه می زدند احتمالا به این نام نامیده شده اند یا شاید میخ های امروزی با شباهتی که با سر سکه ها داشتند به مرور زمان این نام را به خود گرفته اند.(ص43)
برخی اظهارات نیز به صورت حکمی قاطع مطرح شده است در صورتی که تنها برداشتی سطحی و امروزین از موضوع است و روند علمی اثبات آن نظر طی نشده است: "اصولاً چون پایان هر نامه ای را با مهر خاتم(انگشتری) مزین و امضا کرده اند آن واژه، به مرور به معنی پایان بردن رواج یافته(ص40). "معقلی به معنای دربند است و به جهت محصور بودن در شکل هندسی خاص به این نام خوانده شده است.(پاورقی ص 108). دو بار از تصویر مجلس بارعام داریوش در تخت جمشید استفاده شده و ذیل آن بدون هیچ توضیح و ارجاعی نوشته شده است: مهردار سلطنتی با کیف مهر(ص130 و 148). نیز: "شاید سالهای زیادی گذشته است تا این مهره های جُعَـلی شکل سوراخدار که همچون تسبیح به رشته کشیده شده، و به دور گردن آویخته می شد یا به عنوان تعویذ بر روی سینه قرار می گرفت، عمل مهرکردن را نیز انجام داده و بعدها مانند نگین بر روی حلقه های انگشتری نصب شده است.(ص 29). نویسنده محترم نوشته است: "یکی از ویژگی های مهرهای دوره صفوی که پیش از آن سابقه نداشت، درج تاریخ در آنهاست(ص123) در صورتی که در همین کتاب دو مهر با تاریخ 757 ق و 759ق آمده است.
برخلاف این نگرش تعصب آلود، در جای دیگر با دست و دلبازی تمام منشا برخی خطوط و نیز معماری ایرانی اسلامی را در هنر مغولی و بودایی می داند و می نویسد: " در دوران اسلامی روابط مسلمانان با چین سبب تعاملهای فرهنگی و هنر ایرانی و اسلامی در چین نفوذ کرد و در مقابل هنر چینی نیز در ایران و کشورهای اسلامی تاثیر گذاشت. برای مثال شکل گنبدهای مساجد کاملاً متاثر از معبدهای چینی و بودایی شد.(ص107). "به نظر می رسد که این خط(کوفی بنایی) بیش از هر عاملی متاثر از تمغاهای مغولی است و از این رو شاید بهتر آن باشد که آن را کوفی تمغایی یا خط تمغایی بنامیم"(ص108).
ورود به موضوعات تخصصی مختلف، عدم ارجاع به منابع معتبر و حدس و گمان و احتمال و شاید، اظهارات نویسنده محترم را زیر سوال می برد. وی در باره شکل حلقه می نویسد: "شاید توجه انسان بدوی به حلقه به سبب شکل دایره ای آن بوده که نماد دوام و بقا و یادآور قرص ماه و خورشید یا اوقات نادر کسوف است که خورشید حلقه ای نورانی به دور ماه جلوه می کند.(ص37). "و چون به شکل میله ای فلزی بوده با چکش به انتهای آن ضربه می زدند احتمالا به این نام نامیده شده اند یا شاید میخ های امروزی با شباهتی که با سر سکه ها داشتند به مرور زمان این نام را به خود گرفته اند.(ص43)
برخی اظهارات نیز به صورت حکمی قاطع مطرح شده است در صورتی که تنها برداشتی سطحی و امروزین از موضوع است و روند علمی اثبات آن نظر طی نشده است: "اصولاً چون پایان هر نامه ای را با مهر خاتم(انگشتری) مزین و امضا کرده اند آن واژه، به مرور به معنی پایان بردن رواج یافته(ص40). "معقلی به معنای دربند است و به جهت محصور بودن در شکل هندسی خاص به این نام خوانده شده است.(پاورقی ص 108). دو بار از تصویر مجلس بارعام داریوش در تخت جمشید استفاده شده و ذیل آن بدون هیچ توضیح و ارجاعی نوشته شده است: مهردار سلطنتی با کیف مهر(ص130 و 148). نیز: "شاید سالهای زیادی گذشته است تا این مهره های جُعَـلی شکل سوراخدار که همچون تسبیح به رشته کشیده شده، و به دور گردن آویخته می شد یا به عنوان تعویذ بر روی سینه قرار می گرفت، عمل مهرکردن را نیز انجام داده و بعدها مانند نگین بر روی حلقه های انگشتری نصب شده است.(ص 29). نویسنده محترم نوشته است: "یکی از ویژگی های مهرهای دوره صفوی که پیش از آن سابقه نداشت، درج تاریخ در آنهاست(ص123) در صورتی که در همین کتاب دو مهر با تاریخ 757 ق و 759ق آمده است.
تکرار اشتباهات رفع شده
برخی اطلاعات موجود در کتاب اطلاعاتی است که نادرستی آنها پیشتر به اثبات رسیده است: نسبت دادن سنگ قدمگاه امام رضا در فراشای یزد به مرقد امام رضا(ع) که این موضوع را پیشتر استاد افشار متذکر شده اند (155). یا نسبت دادن حکم فتح علی خان کچول(متولی آستان قدس) به فتح علی شاه قاجار(ص 93 و 267) و نسبت دادن مهر سلطان اویس جلایر به احمد جلایر(115 و 223) که ناشی از غلط خوانی جمله پایانی سند(رب اختم) به صورت "ابن احمد" بوده است (دو مورد اخیر را نگارنده این نقد پیشتر در دو مقاله متذکر شده ام).
عدم طبقه بندی و تحلیل
تردیدی نیست که گردآوری اطلاعات درست، گام نخست یک پژوهش جدی است. اما اگر این اطلاعات بدون طبقه بندی درست و بدون آنکه منجر به تحلیل و نظریه پردازی شود، در کنار هم چیده شود، عملا پژوهشی انجام نگرفته است. به ویژه ان که امروزه فهارس مکتوب و امکانات دیجیتال و منابع رایانه ای کار گردآوری اطلاعات را بسیار آسان کرده است. مثلا به راحتی می توان با استفاده از سی دی درج یا سایت نسخه های خطی، حجم عظیمی از ابیاتی که واژه مهر را در خود دارد یا تعداد معتنابهی از مهرهای افراد، یا مثلاً واژه های مهر در قرآن و نهج البلاغه و احادیث را گردآورد و کنار هم قرار داد. پذیرفتن آنکه این اطلاعات را نویسنده گرامی شخصا و در طول سالیان دراز از منابع استخراج کرده است، باز هم اصل این مشکل را حل نخواهد کرد. به عنوان نمونه بیشترین حجم اطلاعات موجود در این کتاب، نقل سجع مهر (با تصویر و بدون تصویر) است. در بیش از 90 درصد موارد، منابعی که سجع یا تصویر مهر از آنجا گرفته شده است، ذکر نشده است. علاوه بر آن که این گردآوری منجر به تحلیل و نتیجه گیری خاصی نیز نشده است. نمونه دیگر فصل دهم کتاب، "معانی مختلف واژه مهر در فرهنگ و ادب و شعر فارسی (30 صفحه) است. در ابتدای این فصل تنها 17 کلمه و ترکیب نوشته شده و استخراج بقیه موارد به عهده خواننده گذاشته شده است. در صورتی که بیش از 400 واژه و ترکیب مرتبط با مهر می توانست در این بخش مرتب شود. نیز روشن نیست چرا بدین منظور متون نثر فارسی بررسی نشده اند.
نادرست خوانی متن مهر
چنان که گفته شد یکی از ارزشهای این مجموعه کنار هم قرارگرفتن تعداد قابل توجهی مهر و متن بازخوانی شده آنهاست. اگرچه، قرائت این مهرها در مجموع از دقت خوبی برخوردار است اما در مواردی نیز بدون توجه به وزن یا شناخت آیه قرآن و نیز بدون دقت در اصل جهت حرکت نوشته در مهر خطاهایی رخ داده است که برای نمونه مواردی ذکر می شود:
مهر ص 109: جمال چهره اسلام مرشد آفاق خصال و عهد شیخ ابواسحق که صحیح آن چنین است:
جمال چهره اسلام و مرشد آفاق / نبی خصال ولی عهد، شیخ ابواسحق
مهر ص 122 : به نسبش ز نصب آل نبی / ز احسان سکندر غلام علی
سکندر ز احسان غلام علی/ ز نصب و ز نسبت ز آل نبی
مهر ص 122 : و ما توفیقی الا بالله و توکلت علیه، عبده محمد:
و ما توفیقی الا بالله الاحد و علیه توکلت عبده محمد
مهر ص122 : سراج کمال حیوه: سراج کمال خیوه]ای[
مهر ص243 : وقف مؤید جنس مجلد: وقف مؤبد و حبس مخلد
مهر ص 243: فضل الله نوری(در مهر او): فضل الله النوری
مهر ص245 : بوشرط بشرط الاستفاده مئه : و شرط بشرط الاستفاده منه
مهر ص 267: الغره لله/ العزّه لله
مهر ص 297: محمدناصر امید شفاعت دارد: دارد امید شفاعت ز محمد ناصر
مهر ص 313: یا من اسمه احمد : یاتی من بعدی اسمه احمد(آیه)
مهر ص 322: الحق هیا الله لک الولایه : هنالک الولایه لله الحق(آیه). و نیز در همین مهر: پادشاه غازی بنده شاه جهان بهادر / فیروز جنگ عبدالله خان: عبدالله خان بهادر فیروز جنگ / بنده شاه جهان پادشاه غازی.
مهر ص 324: زاچه لال: راجه لال (از نامهای هندی)
مهر ص324: ابوالمظفر الدین محمد محبی غازی پادشاه عالم گیر: ابوالمظفر محمد محی الدین غازی عالمگیر پادشاه.
مهر ص 327: بهشت از عطای شاه دلیر نامور فتح الملک ابن بومظفر: هست فتح الملک ابن بوظفر/ از عطای شاه الیز نامور
مهر ص 327: شاه بهادر ولیعهد محمدبهادر شاه پادشاه غازی رای عالم آرای فخر الهند و الاجاه میرزا محمد سلطان فتح الملک:
شاهزاده عالی رای عالم آرای، فخرالهند و الاجاه، میرزامحمد سلطان فتح الملک شاه بهادر ولیعهد محمد بهادر شاه پادشاه غازی
مهر ص 109: جمال چهره اسلام مرشد آفاق خصال و عهد شیخ ابواسحق که صحیح آن چنین است:
جمال چهره اسلام و مرشد آفاق / نبی خصال ولی عهد، شیخ ابواسحق
مهر ص 122 : به نسبش ز نصب آل نبی / ز احسان سکندر غلام علی
سکندر ز احسان غلام علی/ ز نصب و ز نسبت ز آل نبی
مهر ص 122 : و ما توفیقی الا بالله و توکلت علیه، عبده محمد:
و ما توفیقی الا بالله الاحد و علیه توکلت عبده محمد
مهر ص122 : سراج کمال حیوه: سراج کمال خیوه]ای[
مهر ص243 : وقف مؤید جنس مجلد: وقف مؤبد و حبس مخلد
مهر ص 243: فضل الله نوری(در مهر او): فضل الله النوری
مهر ص245 : بوشرط بشرط الاستفاده مئه : و شرط بشرط الاستفاده منه
مهر ص 267: الغره لله/ العزّه لله
مهر ص 297: محمدناصر امید شفاعت دارد: دارد امید شفاعت ز محمد ناصر
مهر ص 313: یا من اسمه احمد : یاتی من بعدی اسمه احمد(آیه)
مهر ص 322: الحق هیا الله لک الولایه : هنالک الولایه لله الحق(آیه). و نیز در همین مهر: پادشاه غازی بنده شاه جهان بهادر / فیروز جنگ عبدالله خان: عبدالله خان بهادر فیروز جنگ / بنده شاه جهان پادشاه غازی.
مهر ص 324: زاچه لال: راجه لال (از نامهای هندی)
مهر ص324: ابوالمظفر الدین محمد محبی غازی پادشاه عالم گیر: ابوالمظفر محمد محی الدین غازی عالمگیر پادشاه.
مهر ص 327: بهشت از عطای شاه دلیر نامور فتح الملک ابن بومظفر: هست فتح الملک ابن بوظفر/ از عطای شاه الیز نامور
مهر ص 327: شاه بهادر ولیعهد محمدبهادر شاه پادشاه غازی رای عالم آرای فخر الهند و الاجاه میرزا محمد سلطان فتح الملک:
شاهزاده عالی رای عالم آرای، فخرالهند و الاجاه، میرزامحمد سلطان فتح الملک شاه بهادر ولیعهد محمد بهادر شاه پادشاه غازی
نادرستی های تایپی و ...
در آثار منتشرشده توسط مراکز علمی، وجود اشتباه تایپی کمتر توجیه پذیر است اما اگر این اشتباهات دامن نامهای خاص را بگیرد موضوع به گونه دیگری تعبیر می شود. برای نمونه:
طه الواطی: طه الولی(ص 96) مار اسیند: ماراسپند(ص 79) قلب الدنیا و الدین: قطب الدنیا و الدین(ص 115) برهان در ابوالفتح محمد برهان زاید است و در اصل برهان امیرالمومنین بوده است(ص 115) بوداغ: بوداق(ص122) نورالدین محمد الموفی: العوفی(ص148) عبدالله بن احمد قره: عبیدالله بن احمد مره است. (ص155) ناصرالمومنین: ناصر امیرالمومنین (ص156). خواجه احمد نسوی: خواجه احمد یسوی(ص273 و 289) میرزا با جهاز : میرزا جهاندار(331)، بهادر البحر : بهادر کیخسرو(ص331) شاه دلیر: شاه الیز(الیزابت)(ص327)
در موارد قابل توجهی یک بیت بدون فاصله میان دو مصراع آمده و متنی منثور به نظر می آید. نیز در تمام متن با توجه به وجود عبارات عربی و آیات قرآنی فراوان اساساً از تای گرد استفاده نشده و تمام این موارد به صورت "ه" تایپ شده است.
ارجاع به آیات قرآنی که به ویژه در سجع مهرها استفاده شده است به جز دوسه مورد مشخص نشده است. بخشی از این آیات نیز با عنوان کلی "عبارات عربی و آیات قرآنی" آورده شده است که تفکیک آن امری لازم بود(ص 315). نیز ذیل تصاویر مهرهای صفحه 317 نوشته شده است "مهرهایی مزین به آیات قرآنی". در صورتی برخی از این عبارات، از جمله: "الواثق بالله الغنی" یا " لا اله الله الملک الحق المبین" اساسا آیه نیستند.
طه الواطی: طه الولی(ص 96) مار اسیند: ماراسپند(ص 79) قلب الدنیا و الدین: قطب الدنیا و الدین(ص 115) برهان در ابوالفتح محمد برهان زاید است و در اصل برهان امیرالمومنین بوده است(ص 115) بوداغ: بوداق(ص122) نورالدین محمد الموفی: العوفی(ص148) عبدالله بن احمد قره: عبیدالله بن احمد مره است. (ص155) ناصرالمومنین: ناصر امیرالمومنین (ص156). خواجه احمد نسوی: خواجه احمد یسوی(ص273 و 289) میرزا با جهاز : میرزا جهاندار(331)، بهادر البحر : بهادر کیخسرو(ص331) شاه دلیر: شاه الیز(الیزابت)(ص327)
در موارد قابل توجهی یک بیت بدون فاصله میان دو مصراع آمده و متنی منثور به نظر می آید. نیز در تمام متن با توجه به وجود عبارات عربی و آیات قرآنی فراوان اساساً از تای گرد استفاده نشده و تمام این موارد به صورت "ه" تایپ شده است.
ارجاع به آیات قرآنی که به ویژه در سجع مهرها استفاده شده است به جز دوسه مورد مشخص نشده است. بخشی از این آیات نیز با عنوان کلی "عبارات عربی و آیات قرآنی" آورده شده است که تفکیک آن امری لازم بود(ص 315). نیز ذیل تصاویر مهرهای صفحه 317 نوشته شده است "مهرهایی مزین به آیات قرآنی". در صورتی برخی از این عبارات، از جمله: "الواثق بالله الغنی" یا " لا اله الله الملک الحق المبین" اساسا آیه نیستند.
ضعف فهارس
کتاب تنها یک فهرست عمومی دارد که شامل نام کسان، اماکن و نیز نام کتابهاست اما بدیهی است چنین اثری در صورتی قابل استفاده علمی است که فهرستهای تخصصی داشته باشد. دست کم فهرست سجع مهرها، فهرست حکاکان، نمایه آیات قرآنی در سجع مهرها، سجعهای موزون، واژگان مهر، واژگان تخصصی حکاکی و غیره. اساساً بخش قابل توجهی از اطلاعات موجود در کتاب می توانست تنها به صورت یک فهرست الفبایی ارایه گردد. به عنوان مثال اگر اکنون در سند یا نسخه ای مهری بیابیم و بخواهیم از طریق این کتاب آن را شناسایی کنیم باید تمام کتاب را بخوانیم تا شاید مهر مورد نظر را بیابیم.
زواید و کمبودها
برخی از مطالب موجود در کتاب ارتباط و مناسبتی با عنوان کتاب ندارد. به عنوان نمونه: "خط پهلوی مادر خطوط امروزی ما(ص79 و 80)، "سرگین غلطانهای مصری"(ص 28 تا 31) که اساساً مهر بودن آنها زیر سؤال است، خط تعلیق و علل پیدایش آن در دوره ایلخانی(ص111)، تاریخهای مندرج در اسناد(ص140)، مهر در میان سلاطین عثمانی(203) و .... اختصاص صفحاتی به معرفی اشیای موزه بانک مرکزی (ص 215 تا 220) یا "معرفی یک سند ازدواج منحصر به فرد" (328 تا 334) ، بدون اشاره به ماخذ سند و تشخیص نادرست نوع سند(استشهادیه است نه سند ازدواج)و اشتباهات فراوان در قرائت مهرهای آن از دیگر مواردی است که محاسن کتاب را تحت الشعاع قرار داده است.
انتظار خواننده از این کتاب آن است که همه مباحث مرتبط با مهر را دربر گیرد و نسبت به آثار پیشین کاملتر و مجتهدانه تر باشد. تلاش نویسنده محترم نیز بر همین امر بوده است. اما کتاب حاضر برآورنده این انتظار نیست. به گمان نگارنده لازم بود فصول مستقلی با عنوانهای: سیر تحول شکل و اندازه مهر، تحولات خط در مهر که به رغم آنکه در این کتاب بیش از حد به بحث خط پرداخته شده است اما حتی نوع خطوط مهرها مشخص نشده و هیچ تحلیل و جمعبندی در باره سیر تحول خط در مهر ندارد.) در باب تحولات رنگ در مهر، کاربردهای مختلف مهر. (نکات اشاره شده در باره برخی از موارد یادشده بسیار کلی است). هیچ مقایسه و تحلیلی میان مهرهای دوره های مختلف یا مهرهای هندی و ایرانی و عثمانی که به آنها پرداخته شده صورت نگرفته است. در باب محل مهرکردن چیزی بر اشارات شادروان قایم مقامی افزوده نشده است. و چون بدین منظور اسناد قضایی اساساً مورد غفلت قرار گرفته عبارت:"در اسناد عادی جای مهر در انتهای نوشته ها یعنی در قسمت پایین سند بود.(ص 140) نشان از ناآشنایی نویسنده محترم با حوزه اسناد شرعی دارد. حتی در حد یک پرسش اشاره ای به این موضوع نشده است که چرا بشترین تعداد اثر مهرهای موجود متعلق به سده نهم به بعد است و چرا حتی یک نمونه از دوره ÷یش از مغول ارائه نشده است.
به گمان نگارنده یکی از علل بروز اینگونه اشکالات، روشن نبودن قالب اثر است. آیا کتاب حاضر یک "کاتالوگ" ، " فهرست"( مانند فهرست سجع مهرها) و یا یک تحقیقی علمی در تاریخ مهر و یا کمی از هر کدام است؟
انتظار خواننده از این کتاب آن است که همه مباحث مرتبط با مهر را دربر گیرد و نسبت به آثار پیشین کاملتر و مجتهدانه تر باشد. تلاش نویسنده محترم نیز بر همین امر بوده است. اما کتاب حاضر برآورنده این انتظار نیست. به گمان نگارنده لازم بود فصول مستقلی با عنوانهای: سیر تحول شکل و اندازه مهر، تحولات خط در مهر که به رغم آنکه در این کتاب بیش از حد به بحث خط پرداخته شده است اما حتی نوع خطوط مهرها مشخص نشده و هیچ تحلیل و جمعبندی در باره سیر تحول خط در مهر ندارد.) در باب تحولات رنگ در مهر، کاربردهای مختلف مهر. (نکات اشاره شده در باره برخی از موارد یادشده بسیار کلی است). هیچ مقایسه و تحلیلی میان مهرهای دوره های مختلف یا مهرهای هندی و ایرانی و عثمانی که به آنها پرداخته شده صورت نگرفته است. در باب محل مهرکردن چیزی بر اشارات شادروان قایم مقامی افزوده نشده است. و چون بدین منظور اسناد قضایی اساساً مورد غفلت قرار گرفته عبارت:"در اسناد عادی جای مهر در انتهای نوشته ها یعنی در قسمت پایین سند بود.(ص 140) نشان از ناآشنایی نویسنده محترم با حوزه اسناد شرعی دارد. حتی در حد یک پرسش اشاره ای به این موضوع نشده است که چرا بشترین تعداد اثر مهرهای موجود متعلق به سده نهم به بعد است و چرا حتی یک نمونه از دوره ÷یش از مغول ارائه نشده است.
به گمان نگارنده یکی از علل بروز اینگونه اشکالات، روشن نبودن قالب اثر است. آیا کتاب حاضر یک "کاتالوگ" ، " فهرست"( مانند فهرست سجع مهرها) و یا یک تحقیقی علمی در تاریخ مهر و یا کمی از هر کدام است؟
شنبه ۲۸ شهريور ۱۳۸۸ ساعت ۱۷:۲۷
نمایش ایمیل به مخاطبین
نمایش نظر در سایت
۲) از انتشار نظراتی که فاقد محتوا بوده و صرفا انعکاس واکنشهای احساسی باشد جلوگیری خواهد شد .
۳) لطفا جهت بوجود نیامدن مسائل حقوقی از نوشتن نام مسئولین و شخصیت ها تحت هر شرایطی خودداری نمائید .
۴) لطفا از نوشتن نظرات خود به صورت حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید .
سلام صادقانه عرض می کنم در نوشته خود بی غرضی و انصاف را رعایت نکرده اید
ذره ای انصاف در ملک وجود بهتر از صد سال تسبیح و سجود