<p class="MsoNormal" dir="rtl" style="MARGIN: 0cm 0cm 0pt; TEXT-ALIGN: center" align="center"><b><span lang="FA" style="FONT-SIZE: 10pt; FONT-FAMILY: Tahoma; mso-bidi-language: FA">نقدي بر </span></b></p><p /><p class="MsoNormal" dir="rtl" style="MARGIN: 0cm 0cm 0pt; TEXT-ALIGN: center" align="center"><em><b><span lang="FA" style="FONT-SIZE: 10pt; FONT-FAMILY: Tahoma; mso-bidi-language: FA">دانشنامه آثار تاريخي فارس</span></b><b><span lang="FA" style="FONT-SIZE: 10pt; FONT-FAMILY: Tahoma; mso-bidi-language: FA"> </span></b></em></p><p /><p class="MsoNormal" dir="rtl" style="TEXT-JUSTIFY: kashida; MARGIN: 0cm 2.5pt 0pt 196.35pt; TEXT-ALIGN: justify; TEXT-KASHIDA: 0%"><span lang="FA" style="FONT-SIZE: 10pt; COLOR: blue; FONT-FAMILY: Tahoma; mso-bidi-language: FA"></span></p><p><b><span lang="FA" style="FONT-SIZE: 10pt; COLOR: blue; FONT-FAMILY: Tahoma; mso-bidi-language: FA"></span></b><span lang="FA" style="FONT-SIZE: 11pt; FONT-FAMILY: Tahoma; mso-bidi-language: FA"></span><span lang="FA" style="FONT-SIZE: 11pt; FONT-FAMILY: Tahoma; mso-bidi-language: FA"></span></p><p class="MsoNormal" dir="rtl" style="TEXT-JUSTIFY: kashida; MARGIN: 0cm 2.5pt 0pt 36pt; DIRECTION: rtl; unicode-bidi: embed; TEXT-ALIGN: justify; TEXT-KASHIDA: 0%; tab-stops: right 396.0pt"><span lang="FA" style="FONT-SIZE: 10pt; FONT-FAMILY: Tahoma; mso-bidi-language: FA"></span></p><span lang="FA" style="FONT-SIZE: 10pt; FONT-FAMILY: Tahoma; mso-bidi-language: FA"><p class="MsoNormal" dir="rtl" style="TEXT-JUSTIFY: kashida; MARGIN: 0cm 2.5pt 0pt 90pt; DIRECTION: rtl; unicode-bidi: embed; TEXT-ALIGN: justify; TEXT-KASHIDA: 0%"><span lang="FA" style="FONT-SIZE: 10pt; COLOR: blue; FONT-FAMILY: Tahoma; mso-bidi-language: FA">كورش كمالي سروستاني، <em>دانشنامه آثار تاريخي فارس،</em> شيراز، مؤسسه فرهنگي پژوهشي فارس با همكاري سازمان ميراث فرهنگي، 1384.(پخش خرداد 1385) 464صفحه، قطع وزيري با كاغذ گلاسه و نيم فرم تصاوير رنگي. قيمت 15 هزار تومان. </span></p><p class="MsoNormal" dir="rtl" style="TEXT-JUSTIFY: kashida; MARGIN: 0cm 2.5pt 0pt 90pt; DIRECTION: rtl; unicode-bidi: embed; TEXT-ALIGN: justify; TEXT-KASHIDA: 0%"><span lang="FA" style="FONT-SIZE: 10pt; COLOR: blue; FONT-FAMILY: Tahoma; mso-bidi-language: FA"></span></p></span><p class="MsoNormal" dir="rtl" style="TEXT-JUSTIFY: kashida; MARGIN: 0cm 2.5pt 0pt 36pt; DIRECTION: rtl; unicode-bidi: embed; TEXT-ALIGN: justify; TEXT-KASHIDA: 0%; tab-stops: right 396.0pt"><span lang="FA" style="FONT-SIZE: 10pt; FONT-FAMILY: Tahoma; mso-bidi-language: FA">جايگاه و اهميت فارس تاريخي در فرهنگ و تمدن ايران، مسلما نيازي به توضيح و يادآوري ندارد. در جغرافياي سياسي كنوني هم، فارس از منظر آثار تاريخي و فرهنگي بيشترين، غنيترين و مهمترين آثار را در خود جاي داده است. با اين وصف، ترديدي نيست كه استان فارس نيازمند داشتن دانشنامهاي بزرگ و تخصصي بوده و هست. </span><span dir="ltr" style="FONT-SIZE: 10pt; FONT-FAMILY: Tahoma; mso-bidi-language: FA"></span></p><p /><p><font size="2">براي جبران اين نقيصه ظاهرا در اوايل دهه هفتاد همت، جناب آقاي كورش كمالي سروستاني "مؤسسه بنياد دانشنامه فارس" به عنوان موسسهاي غير دولتي با هدف اصلي تأليف و انتشار "دانشنامه بزرگ فارس" تأسيس شد. پس از گذشت بيش از يك دهه، اكنون يك جلد از اين مجموعه با مشخصات يادشده و با كيفيتي مقبول در چاپ و كاغذ و صحافي و البته با قيمت 15 هزار تومان منتشر شده است. اين اثر حدود 550 مدخل در باب آثار تاريخي فارس(و البته برخي مراكز طبيعي) را در بر ميگيرد. </font></p><p><font size="2"></font></p><p class="MsoNormal" dir="rtl" style="TEXT-JUSTIFY: kashida; MARGIN: 0cm 0cm 0pt; TEXT-INDENT: 21.2pt; TEXT-ALIGN: justify; TEXT-KASHIDA: 0%"><span lang="FA" style="FONT-SIZE: 11pt; FONT-FAMILY: Tahoma; mso-bidi-language: FA"><font size="2">در مقدمه كتاب، متاسفانه توضيحي در باره خود بنياد، بانيان، هيأت امنا، اهداف و برنامههاي آتي آن نيامده است؛ حتي در مورد روش كار، ادامه فعاليت و يا الگوي احتمالي اثر حاضر سخني بيان نشده است. اما تصريح شده است كه اين اثر "بخشي از دانشنامه فارس است كه در برگيرنده كليه اطلاعات تاريخ، جغرافيا، هنر، مذهب، ادب ... پيرامون فارس است". پس ظاهرا بايد جلدهاي ديگري از اين مجموعه بزرگ در راه باشد. </font></span></p>
هدف نوشته حاضر، نه نقد جزيي متن بلكه بحثي در كليات اين اثر است. البته در مواردي به عنوان مشت نمونه خروار، يكي دو شاهد آورده ميشود. اين شواهد به خاطر حضور ذهن بيشتر اينجانب، از مدخلهاي مربوط به كازرون آورده ميشود.
***
دايرهالمعارفنويسي خود بيماري فراگير جامعه امروز ايران است و در اين عرصه علاوه بر چندينبارهكاريهاي بعضا حرفهاي، شبهدانشنامههاي فراواني هم منتشر شده است كه تنها شباهتش با اين رده از كتابها تشابه در نام است. اما اگر قرار باشد معياري براي تفاوت ميان سره و ناسره ارائه كنيم، به زبان ساده ميتوانيم بگوييم: "دانشنامه" يا دايرهالمعارف(Encyclopedia)، دستكم بايد ويژگيهاي زير را دارا باشد:
1 چارچوب روشني متناسب با موضوع تخصصي، براي انتخاب مدخلها داشته باشد. (به قول قدما جامع و مانع باشد)
2 در بر گيرنده همه يا بيشترين آگاهيهاي بشري در باره موضوع يا حوزه مورد نظر باشد.
3 مدخلها(مقالات)توسط صاحبنظران آنحوزه و يا دستكم افراد متخصص تاليف شده باشند.
4 در تأليف و تدوين مدخلها، اصول و روشهاي علمي رعايت شده باشد.
5 غلطهاي تايپي نداشته باشد و مطالب نقلشده قابل اعتماد و استناد باشد.
1 مدخلها
نام كتاب "دانشنامه آثار تاريخي" است؛ اگرچه در مقدمه نيز اشاره شده، (شايد به خاطر ادغام دو سازمان ميراث فرهنگي و گردشگري)مدخلهايي نيز به آثار طبيعي (پارك، چشمه، درياچه، آبشار، تفرجگاه، دره و ...) اختصاص يافته است، اما ملاكي براي آوردن بعضي و نياوردن ديگري ارائه نشده است. مثلا نام يا مدخلي براي مهمترين و وسيعترين پارك جنگلي فارس، يعني دشت ارژن يا چشمه و رودخانه دادين و بيشاپور يا نرگسزار فامور و ... وجود ندارد.
به هر حال، بنا بر عنوان كتاب، اگر اساس تأليف را آثار تاريخي بگيريم، باز هم در مقدمه اثر، چهارچوب تخصصي و معيار انتخاب اين دست از آثار تبيين نشده است. ظاهرا يكي از حالات زير ميبايست معيار كار باشد كه اكنون چنين نيست:
الف، تنها به آثاري پرداخته شود كه رسما به ثبت ميراث فرهنگي رسيده باشد.(اما آثار ثبت شده فراواني در اين اثر مدخل قرار نگرفتهاند. از سوي ديگر، بسياري از آثار ثبت شده نيز فهرستوار و در ذيل مداخل ديگر قرار گرفتهاند. براي مثال: به 252 تل باستاني ذيل مدخل تپه و 220 خانه ثبتي از دوره هاي زند و قاجار و پهلوي ذيل خانه اشاره شده است. اطلاعات ارائه شده در باب اين 452 مورد، تنها منحصر به نشاني، دوره تاريخي و شماره ثبت آنهاست. در صورتي كه هر كدام ميبايست و ميتوانست مدخلي جدي و تخصصي از اين كتاب باشد.
براي نمونه از آثار منطقه كازرون که رسما تا پايان سال 83 به ثبت ميراث فرهنگي رسيده، ولي در اين کتاب نيامدهاند ميتوان از اين آثار نام برد: مقبره شيخ عالي يا بقعه علامه دواني(ثبتي 20/11 1364) برج مغول دوان(ثبتي 25/12/1379)، حمام ملا آقا بابا(ثبتي25/12/1379)قلعه دختر(ثبتي8/5/1381) و يا غارهاي پيش تاريخي چشمه ساسان، تيکاب، بليان، بهمنيار و پريشان(ثبتي 11/6/82). نيز روشن نيست كه چرا از تعداد 12 سنگ گور خط پهلوي منطقه(كه اكثر آنها در اختيار سازمان ميراث فرهنگي است) تنها به 3 مورد اشاره شده است؟
ب، آثاري ميتوانست مدخل مستقل قرار گيرد كه توضيحي درخور در باره آن منتشر شده باشد حتي اگر به ثبت نرسيده باشد. اما متاسفانه چنين نيز نيست. براي نمونه: امامزادههاي شاه حمزه، سيدمحمد کاشي، بقعه مشهور به امامزاده، قنات خيرات، چشمه بمشق، قلعه كلبعليخان، بقعه شيخ عبدالله بلياني، بقعه ميرعبدالله، خانه معلم و دهها مکان مهم ديگر در منطقه کازرون.
ج، هر بنا و سايت قابل توجه و درخور اهميت و ارزشي در حوزه جغرافيايي مورد نظر وجود دارد، ميتوانست مدخل قرار گيرد؛ و لو به ثبت ميراث فرهنگي نرسيده و در منابع مكتوب چيزي در آن باب نيامده باشد كه چنين نيز نيست. (بديهي است اگرچه شکل ايدهآل همين مورد است، اما طرح اين توقع كه مستلزم كار ميداني وسيعي است، با توجه به نواقص دو مورد الف و ب، شايد نابه جا باشد)
در شيوه تنظيم مدخلها نيز راه درست پيموده نشده است. برخي از مداخل با عنوان ويرانه، آثار، محوطه و خرابه آمده است. بديهي است اين كلمات ترتيب الفبايي واژه موردنظر را به هم ميزنند و چون فهرست اعلامي هم در پايان كتاب وجود ندارد، عملا امكان دسترسي به اين عناوين از دست ميرود. چه كسي تصور ميكند براي يافتن حمام و آسياب روستاي فهليان بايد در حرف واو، "ويرانه حمام و آسياب روستاي فهليان" را جست و جو كند. همچنين است مدخل "ويرانه هخامنشي فهليان". نيز گورستان بيدزرد را، نه حتي در قبرستان بلكه بايد در حرف ميم "مجموعه قبور بيد زرد" يافت. بناي هخامنشي"گور دختر" كازرون، بي هيچ دليلي ذيل آرامگاه آمده است. نامي که نه رايج است و نه از نظر لغوي درست.
در برخي مداخل تكرار و آشفتگي ديده ميشود. براي نمونه: سرمشهد(نام منطقهاي در شهرستان كازرون) به خلاف معمول مدخل قرار گرفته است. در ذيل اين مدخل، دو زير عنوان "نقش برجسته بهرام دوم" و "كتيبه سرمشهد" ذكر شده است. "نقش برجسته بهرام دوم در سرمشهد" خود مستقلا در حرف نون آمده است. (بگذريم كه مطالب ذكر شده در اين دو بخش با هم نميخواند و مثلا فاصله اين مكان تا كازرون در يكي 66 و در ديگري 84 آمده است). آنگاه در حرف كاف"كتيبه سرمشهد به نقش برجسته بهرام ارجاع شده است. اما جالبتر آنكه علاوه بر تكرار برخي مطالب، توضيحات اصلي مربوط به كتيبه، ذيل مدخل سرمشهد آمده است نه نقش برجسته بهرام. اما در مقابل، "آثار قريه سيدحسين"، "امامزاده سيدحسين" و "چشمه سرآب اردشير" در سه جاي مختلف و بدون ارجاع به همديگر آمده است.
"تل جنگي" نيز در سه جا آمده است(در صفحات 146/ 184 و ذيل چهارتاق تل جنگي در ص 205)
2. ضعف منابع
توقع مراجعان و خوانندگان يك مدخل(مقاله) دانشنامهاي دستيابي به آخرين و كاملترين اطلاعات مربوط به موضوع و وجود يك جمعبندي عالمانه است. بديهي است اين جمعبندي بايد در برگيرنده هر آنچه در باب موضوع به صورت كتاب، مقاله، پاياننامه(فارسي و غيرفارسي) و حتي نسخ خطي در هركجاي جهان موجود و قابل دسترسي است باشد. غير از دو دانشنامه انگليسي(كه از آنها نيز به درستي استفاده نشده است)، هيچ منبع غيرفارسي در فهرست منابع كتاب وجود ندارد. از طرفي ميدانيم امروزه با گسترش فوقتصور دايره علوم و اطلاعات، نتيجه بيشتر پژوهشهاي جديد به خاطر سرعت انتقال و آساني در انتشار به صورت مقاله و در مجلات تخصصي(فارسي و غير فارسي) منتشر ميگردد. عدم استفاده از مقالات منتشر شده در تأليف يك مدخل، جز به بيراههرفتن نيست. بديهي است حجم اطلاعات و حرفهاي بودن اينگونه منابع، بسي بيشتر از كتب عمومي منتشرشده در سي چهل سال اخير است. اما مولف محترم در تاليف مداخل اين اثر، اساسا "تأليفات منتشر شده به شكل مقاله"را (فارسي و غير فارسي)كاملا ناديده گرفتهاند و تنها آنچه را به صورت كتاب(فقط فارسي) منتشر شده، مورد استفاده قرار دادهاند. اما متأسفانه در اين زمينه نيز از چند جهت موفق نبودهاند:
الف: منابع كتابي نيز بسيار ناقص و محدود است. براي مثال از كتابهاي مستقل و كاملا مرتبط با مدخلهاي منطقه كازرون که حاوي اطلاعاتي مهم در باب يک يا چندين بنا هستند و مورد مراجعه قرار نگرفتهاند، ميتوان از اين منابع نام برد: فردوس المرشديه في اسرار الصمديه(سرتنامه شيخ ابواسحاق)، مفتاح الهدايه و مصباح العنايه(سيرتنامه شيخ امينالدين)، تاريخ و فرهنگ مردم دوان، روستاي دوان و بيست قرن تاريخ، سيماي كازرون، محرم در کازرون، سير تاريخي تعزيه در کازرون، طلوع سبز ، و آثارالرضا. (همه اين كتب پيش از سال 1383 منتشر شده است)
ب، از كتابهايي هم كه نامشان در فهرست منابع كتاب ديده ميشود، به خوبي بهره گرفته نشده است. براي مثال در مورد اماكني چون: باغ نظر، بقعه شيخ عبدالله، حمام ملا آقابابا، بقعه علامه دواني، امامزاده زيد، مساجد شيخ، مدرسه و نو ... در كتب مساجد كازرون، كازرون در آيينه تاريخ و کازرونيه مطالب مفصل و قابل توجهي وجود دارد اما اصلا مدخل قرار نگرفته و اشارهاي به آنها نشده است.
ج، 220 مدخل از 550 مدخل اين دانشنامه يعني نزديك به نيمي از مقالات تنها داراي يك منبع هستند. مداخل داراي دو يا سه منبع نيز بسيار زيادند. بديهي است اين موارد عنوان دانشنامه بودن كتاب را کاملا خدشهدار ميکند.
يادآوري ميشود با توجه به منابع يادشده در "كتابنامه باستانشناسي فارس"كه به تازگي توسط نشر كازرونيه منتشر شده است. از مجموع1860 منبع تخصصي (كتاب، مقاله و پاياننامه)در زمينههاي مختلف باستانشناسي فارس كه تا سال 1381 منتشر شده است، متاسفانه در تاليف اين اثر، كمتر از 5% اين منابع مورد استفاده قرار گرفته است.
3. جايگاه تخصص در تأليف مدخلها
دنياي باستانشناسي، امروزه خود به دورهها و حوزههاي تخصصي بسياري تقسيم شده و هر حوزه متخصصين خود را دارد. متخصص معماري ساساني به هيچ وجه در مورد سفال پيش از تاريخ نمينويسد و متخصص دوره غارنشيني به خود اجازه اظهار نظر در باب هخامنشيان را نميدهد. از اين رو در تاليف دانشنامهها به منظور دقت بيشتر، ارائه نظرات اجتهادي و به حداقل رساندن كاستيها، کار تاليف به صورت گروهي انجام شده و هر مدخل به فردي صاحبنظر يا دستکم متخصص سپرده ميشود. اما متأسفانه اثر حاضر از اين ويژگيها خالي است. اساسا نوشتن دانشنامه تخصصي به هيچ وجه نميبايست توسط يك نفر (و لو متخصص يك رشته مرتبط) انجام شود. حال آنكه نويسنده محترم اين دانشنامه، باستانشناس و معمار نيستند.
تنها ارزش و تازگي اين مجموعه ميتوانست در باب برخي مداخل باشد كه اطلاعات آن تنها از طريق بايگاني ميراث فرهنگي به دست ميآيد و احتمالا حاصل كشف يك شيئ و يا كاوش در يك محوطه است. اما متاسفانه در اين باب هم علاوه بر آنکه در مورد هريک از اين آثار و سايتها، كارهاي ارزشمندي به صورت كتاب و مقاله وجود داشته که مورد بي اعتنايي کامل قرار گرفته است، به خاطر تنظيم اطلاعات خام، توسط فردي غير متخصص، به هيچوجه قابل استناد و اعتبار نيست. شايد ذكر اين نمونه "حديث مفصل" را به خوبي نشان دهد: در مدخل تپه مليان، اين تپه متعلق به هزاره چهارم پيش از ميلاد دانسته شده و بدون كوچكترين اشاره به حضور ايلاميان در اين منطقه، تنها به استناد چند تكه سفال هخامنشي آن را سايتي هخامنشي معرفي كردهاند؟!
4. رعايت اصول و روشهاي علمي در تأليف و تدوين مدخلها
چنانكه بيان شد، نقص بزرگ مقالات اين اثر منبعشناسي (عدم استفاده از همه كتب مربوط، و مقيدبودن به عدم استفاده از مقالات فارسي و منابع غير فارسي) است. علاوه بر اين:
1. هرجمله و مطلب از مقالات دايرهالمعارفي بايد ارجاع دقيقي به يك يا چند منبع داشته باشد. اما در اين اثر، ارجاعات به صورت كلي در پايان هر مدخل آورده شده است. اين كار، هم امكان برخورد محققانه را از خواننده ميگيرد و هم رونويسي از يك منبع را آسان ميكند.
2. ارجاع به مقالات ديگر دايرهالمعارفها و دوسه مقالهاي که استثنائا مورد استفاده قرار گرفته است، نادرست و غير علمي است.(به نام دايرهالمعارف و نام مجله ارجاع داده شده است نه نويسنده آن)
3 . اما علاوه بر آن، درصد بالايي از مدخلها، شكل غير علمي مقالات دايرهالمعارفهاي بزرگ، جهان اسلام، ايرانيكا، تشيع و بناهاي تاريخي است. يعني مقالات خلاصه شده و ارجاعات دقيقشان حذف شده است. به ويژه در مدخلهاي كلي چون بازار و آب انبار و آستانه و ... (که نمي دانم ضرورت آمدنش در اين دانشنامه چه بوده است)
4. در متن برخي مدخلها نام منابعي ذكر شده است كه در فهرست منابع آنها را نمييابيم: آنندراج/ خاطرات و خطرات مهد قلي هدايت/ رستم التواريخ رستم الحكما/ سفرنامههاي تاورنيه و شاردن و ملكم و براون و ... ظاهرا اين منابع در هنگام رونويسي از ديگر منابع به مدخل وارد شده و دقتي در ارجاع درست به آنها و ذكرشدن در بخش منابع صورت نگرفته است. علاوه بر آنكه ارجاعات ذيل هر مدخل به نام كتاب است اما فهرست منابع بر اساس نام اشخاص مرتب شده است. يعني امكان ايجاد ارتباط ميان منابع ذيل مداخل و فهرست منابع وجود ندارد.
5. اغلاط چاپي و برداشتهاي نادرست از منابع
يكي از ويژگيهاي دانشنامهها نداشتن اغلاط چاپي است. اما متاسفانه اغلاط چاپي فراواني (به علت اعتماد به منابع دست دوم)به اين اثر راه يافته است. براي نمونه:
زادالفرج به جاي زادانفرخ (ص 38)
425ق به جاي 426(ص 38)
ارتفاع اين اتاق حدود 40 متر است؟ به جاي 4متر(ص38)
الاستذكار به جاي كتاب الاستظهار(ص28)
هادي عشر به جاي حادي عشر (ص31)
چشمه ريجان به جاي رنجان(ص203)
ثبتها الله به جاي ثبتهاالله(ص114)
جاده کازرون_ بوشهر به جاي کازرون _ پريشان
نيز: ة و ة و ه در بسياري موارد به ويژه جملات عربي نابهجا استفاده شده است.
چون برخي اطلاعات از نوشتهها كتابهاي منتشرشده در سالهاي دور گرفته شده و براي اصلاح خطاها و روزآمدكردن مطالب نيز تلاشي صورت نگرفته است، بسياري از اطلاعات ارائه شده غير واقعي و نادرست است. مانند انتقال توضيحات مربوط به وضعيت يك بنا در چهل سال پيش به عنوان وضعيت امروزين: مثال: در ذيل آرامگاه شيخ ابواسحاق كازروني ميخوانيم"بر روي سقف آن گنبدي كوچك كه با كاشيهاي خشتي فيروزهاي رنگ تزيين شده، قرار گرفته است". اما دست كم چهار دهه است كه بنا گنبدي ندارد.
اين نکته غير از برداشتهاي نادرست از منابع است، مانند: "سال 1239ق، بقعه و خانقاه شيخ كه چندين بار در اثر زلزله آسيب ديده بود مرمت شد". در صورتي كه سال ذكرشده سال زلزله است و مرمت بنا در سال 1345 قمري انجام شده است. در همين مقاله سال تأسيس اين بنا 745ق ذكر شده است در صورتي كه در منابع موردد استفاده، سال ساخت را به صراحت 710 ذكر كردهاند.
در مدخل مدرسه صالحيه آمده است:" در ضلع جنوبي مدرسه مسجدي وجود دارد كه توسط آيت الله ايماني با الهام از معماري كاروانسراها و مدارس صفوي در سالهاي اخير ساخته شده است". در صورتي كه مصداق اين جمله بازسازي تمام مدرسه و مسجد است و نه مسجد تنها.
در ذيل مجسمه شاپور (در مدخل غار شاپور) به نقل از حمدالله مستوفي در توصيف مجسمه ميخوانيم: "... مردي سياه است به هيكل بزرگتر از مردي ..." با اندك دقتي روشن ميشد كه اين توصيف در باره مجسمهاي بوده است كه ميان دو ستون يادبود بيشاپور قرار داشته و نه مجسمه 7 متري غار شاپور.
و چند نكته در باب فهرستها و عكسهاي کتاب:
لازمه چنين آثاري(البته در شکل واقعي خود) داشتن فهرستي دقيق از اعلام (اشخاص و اماکن متن) است. اما اين کتاب تنها دو فهرست اصطلاحات و مدخلها را دارد. فهرست اصطلاحات، بدون توجه به عنوان کتاب(و بدون آنکه منبعي براي تعريفهاي ارائه شده يا يک منبع اصلي که اين بخش از آن کپي و يا تلخيص شده است، ارائه شود) تنها اصطلاحات معماري را دربر ميگيرد و بسياري از اصطلاحات مهم باستانشناسي كه نياز به توضيح داشته و در متن كتاب از آن واژهها استفاده شده است اصلا ديده نمي شود. اصطلاحاتي چون: پيش از تاريخ، دوره تاريخي، سفال خاكستري، سفال قرمز و ....
رابطه ميان يک عکس و عکاس آن، مثل رابطه يک نويسنده و تاليف اوست. سپاسگزاري و ذکر نام تمام عکاسان و منابع تصويري به صورت کلي و در مقدمه کتاب، نه علمي است و نه اخلاقي. لازم بود در ذيل هر عکس نام عکاس و منبع عکس ذکر شود.
اميدوارم در آيندهاي نه چندان دور، شاهد انتشار مجموعهاي در خور شان و عظمت فارس در تاريخ و فرهنگ ايران زمين باشيم.
***
دايرهالمعارفنويسي خود بيماري فراگير جامعه امروز ايران است و در اين عرصه علاوه بر چندينبارهكاريهاي بعضا حرفهاي، شبهدانشنامههاي فراواني هم منتشر شده است كه تنها شباهتش با اين رده از كتابها تشابه در نام است. اما اگر قرار باشد معياري براي تفاوت ميان سره و ناسره ارائه كنيم، به زبان ساده ميتوانيم بگوييم: "دانشنامه" يا دايرهالمعارف(Encyclopedia)، دستكم بايد ويژگيهاي زير را دارا باشد:
1 چارچوب روشني متناسب با موضوع تخصصي، براي انتخاب مدخلها داشته باشد. (به قول قدما جامع و مانع باشد)
2 در بر گيرنده همه يا بيشترين آگاهيهاي بشري در باره موضوع يا حوزه مورد نظر باشد.
3 مدخلها(مقالات)توسط صاحبنظران آنحوزه و يا دستكم افراد متخصص تاليف شده باشند.
4 در تأليف و تدوين مدخلها، اصول و روشهاي علمي رعايت شده باشد.
5 غلطهاي تايپي نداشته باشد و مطالب نقلشده قابل اعتماد و استناد باشد.
1 مدخلها
نام كتاب "دانشنامه آثار تاريخي" است؛ اگرچه در مقدمه نيز اشاره شده، (شايد به خاطر ادغام دو سازمان ميراث فرهنگي و گردشگري)مدخلهايي نيز به آثار طبيعي (پارك، چشمه، درياچه، آبشار، تفرجگاه، دره و ...) اختصاص يافته است، اما ملاكي براي آوردن بعضي و نياوردن ديگري ارائه نشده است. مثلا نام يا مدخلي براي مهمترين و وسيعترين پارك جنگلي فارس، يعني دشت ارژن يا چشمه و رودخانه دادين و بيشاپور يا نرگسزار فامور و ... وجود ندارد.
به هر حال، بنا بر عنوان كتاب، اگر اساس تأليف را آثار تاريخي بگيريم، باز هم در مقدمه اثر، چهارچوب تخصصي و معيار انتخاب اين دست از آثار تبيين نشده است. ظاهرا يكي از حالات زير ميبايست معيار كار باشد كه اكنون چنين نيست:
الف، تنها به آثاري پرداخته شود كه رسما به ثبت ميراث فرهنگي رسيده باشد.(اما آثار ثبت شده فراواني در اين اثر مدخل قرار نگرفتهاند. از سوي ديگر، بسياري از آثار ثبت شده نيز فهرستوار و در ذيل مداخل ديگر قرار گرفتهاند. براي مثال: به 252 تل باستاني ذيل مدخل تپه و 220 خانه ثبتي از دوره هاي زند و قاجار و پهلوي ذيل خانه اشاره شده است. اطلاعات ارائه شده در باب اين 452 مورد، تنها منحصر به نشاني، دوره تاريخي و شماره ثبت آنهاست. در صورتي كه هر كدام ميبايست و ميتوانست مدخلي جدي و تخصصي از اين كتاب باشد.
براي نمونه از آثار منطقه كازرون که رسما تا پايان سال 83 به ثبت ميراث فرهنگي رسيده، ولي در اين کتاب نيامدهاند ميتوان از اين آثار نام برد: مقبره شيخ عالي يا بقعه علامه دواني(ثبتي 20/11 1364) برج مغول دوان(ثبتي 25/12/1379)، حمام ملا آقا بابا(ثبتي25/12/1379)قلعه دختر(ثبتي8/5/1381) و يا غارهاي پيش تاريخي چشمه ساسان، تيکاب، بليان، بهمنيار و پريشان(ثبتي 11/6/82). نيز روشن نيست كه چرا از تعداد 12 سنگ گور خط پهلوي منطقه(كه اكثر آنها در اختيار سازمان ميراث فرهنگي است) تنها به 3 مورد اشاره شده است؟
ب، آثاري ميتوانست مدخل مستقل قرار گيرد كه توضيحي درخور در باره آن منتشر شده باشد حتي اگر به ثبت نرسيده باشد. اما متاسفانه چنين نيز نيست. براي نمونه: امامزادههاي شاه حمزه، سيدمحمد کاشي، بقعه مشهور به امامزاده، قنات خيرات، چشمه بمشق، قلعه كلبعليخان، بقعه شيخ عبدالله بلياني، بقعه ميرعبدالله، خانه معلم و دهها مکان مهم ديگر در منطقه کازرون.
ج، هر بنا و سايت قابل توجه و درخور اهميت و ارزشي در حوزه جغرافيايي مورد نظر وجود دارد، ميتوانست مدخل قرار گيرد؛ و لو به ثبت ميراث فرهنگي نرسيده و در منابع مكتوب چيزي در آن باب نيامده باشد كه چنين نيز نيست. (بديهي است اگرچه شکل ايدهآل همين مورد است، اما طرح اين توقع كه مستلزم كار ميداني وسيعي است، با توجه به نواقص دو مورد الف و ب، شايد نابه جا باشد)
در شيوه تنظيم مدخلها نيز راه درست پيموده نشده است. برخي از مداخل با عنوان ويرانه، آثار، محوطه و خرابه آمده است. بديهي است اين كلمات ترتيب الفبايي واژه موردنظر را به هم ميزنند و چون فهرست اعلامي هم در پايان كتاب وجود ندارد، عملا امكان دسترسي به اين عناوين از دست ميرود. چه كسي تصور ميكند براي يافتن حمام و آسياب روستاي فهليان بايد در حرف واو، "ويرانه حمام و آسياب روستاي فهليان" را جست و جو كند. همچنين است مدخل "ويرانه هخامنشي فهليان". نيز گورستان بيدزرد را، نه حتي در قبرستان بلكه بايد در حرف ميم "مجموعه قبور بيد زرد" يافت. بناي هخامنشي"گور دختر" كازرون، بي هيچ دليلي ذيل آرامگاه آمده است. نامي که نه رايج است و نه از نظر لغوي درست.
در برخي مداخل تكرار و آشفتگي ديده ميشود. براي نمونه: سرمشهد(نام منطقهاي در شهرستان كازرون) به خلاف معمول مدخل قرار گرفته است. در ذيل اين مدخل، دو زير عنوان "نقش برجسته بهرام دوم" و "كتيبه سرمشهد" ذكر شده است. "نقش برجسته بهرام دوم در سرمشهد" خود مستقلا در حرف نون آمده است. (بگذريم كه مطالب ذكر شده در اين دو بخش با هم نميخواند و مثلا فاصله اين مكان تا كازرون در يكي 66 و در ديگري 84 آمده است). آنگاه در حرف كاف"كتيبه سرمشهد به نقش برجسته بهرام ارجاع شده است. اما جالبتر آنكه علاوه بر تكرار برخي مطالب، توضيحات اصلي مربوط به كتيبه، ذيل مدخل سرمشهد آمده است نه نقش برجسته بهرام. اما در مقابل، "آثار قريه سيدحسين"، "امامزاده سيدحسين" و "چشمه سرآب اردشير" در سه جاي مختلف و بدون ارجاع به همديگر آمده است.
"تل جنگي" نيز در سه جا آمده است(در صفحات 146/ 184 و ذيل چهارتاق تل جنگي در ص 205)
2. ضعف منابع
توقع مراجعان و خوانندگان يك مدخل(مقاله) دانشنامهاي دستيابي به آخرين و كاملترين اطلاعات مربوط به موضوع و وجود يك جمعبندي عالمانه است. بديهي است اين جمعبندي بايد در برگيرنده هر آنچه در باب موضوع به صورت كتاب، مقاله، پاياننامه(فارسي و غيرفارسي) و حتي نسخ خطي در هركجاي جهان موجود و قابل دسترسي است باشد. غير از دو دانشنامه انگليسي(كه از آنها نيز به درستي استفاده نشده است)، هيچ منبع غيرفارسي در فهرست منابع كتاب وجود ندارد. از طرفي ميدانيم امروزه با گسترش فوقتصور دايره علوم و اطلاعات، نتيجه بيشتر پژوهشهاي جديد به خاطر سرعت انتقال و آساني در انتشار به صورت مقاله و در مجلات تخصصي(فارسي و غير فارسي) منتشر ميگردد. عدم استفاده از مقالات منتشر شده در تأليف يك مدخل، جز به بيراههرفتن نيست. بديهي است حجم اطلاعات و حرفهاي بودن اينگونه منابع، بسي بيشتر از كتب عمومي منتشرشده در سي چهل سال اخير است. اما مولف محترم در تاليف مداخل اين اثر، اساسا "تأليفات منتشر شده به شكل مقاله"را (فارسي و غير فارسي)كاملا ناديده گرفتهاند و تنها آنچه را به صورت كتاب(فقط فارسي) منتشر شده، مورد استفاده قرار دادهاند. اما متأسفانه در اين زمينه نيز از چند جهت موفق نبودهاند:
الف: منابع كتابي نيز بسيار ناقص و محدود است. براي مثال از كتابهاي مستقل و كاملا مرتبط با مدخلهاي منطقه كازرون که حاوي اطلاعاتي مهم در باب يک يا چندين بنا هستند و مورد مراجعه قرار نگرفتهاند، ميتوان از اين منابع نام برد: فردوس المرشديه في اسرار الصمديه(سرتنامه شيخ ابواسحاق)، مفتاح الهدايه و مصباح العنايه(سيرتنامه شيخ امينالدين)، تاريخ و فرهنگ مردم دوان، روستاي دوان و بيست قرن تاريخ، سيماي كازرون، محرم در کازرون، سير تاريخي تعزيه در کازرون، طلوع سبز ، و آثارالرضا. (همه اين كتب پيش از سال 1383 منتشر شده است)
ب، از كتابهايي هم كه نامشان در فهرست منابع كتاب ديده ميشود، به خوبي بهره گرفته نشده است. براي مثال در مورد اماكني چون: باغ نظر، بقعه شيخ عبدالله، حمام ملا آقابابا، بقعه علامه دواني، امامزاده زيد، مساجد شيخ، مدرسه و نو ... در كتب مساجد كازرون، كازرون در آيينه تاريخ و کازرونيه مطالب مفصل و قابل توجهي وجود دارد اما اصلا مدخل قرار نگرفته و اشارهاي به آنها نشده است.
ج، 220 مدخل از 550 مدخل اين دانشنامه يعني نزديك به نيمي از مقالات تنها داراي يك منبع هستند. مداخل داراي دو يا سه منبع نيز بسيار زيادند. بديهي است اين موارد عنوان دانشنامه بودن كتاب را کاملا خدشهدار ميکند.
يادآوري ميشود با توجه به منابع يادشده در "كتابنامه باستانشناسي فارس"كه به تازگي توسط نشر كازرونيه منتشر شده است. از مجموع1860 منبع تخصصي (كتاب، مقاله و پاياننامه)در زمينههاي مختلف باستانشناسي فارس كه تا سال 1381 منتشر شده است، متاسفانه در تاليف اين اثر، كمتر از 5% اين منابع مورد استفاده قرار گرفته است.
3. جايگاه تخصص در تأليف مدخلها
دنياي باستانشناسي، امروزه خود به دورهها و حوزههاي تخصصي بسياري تقسيم شده و هر حوزه متخصصين خود را دارد. متخصص معماري ساساني به هيچ وجه در مورد سفال پيش از تاريخ نمينويسد و متخصص دوره غارنشيني به خود اجازه اظهار نظر در باب هخامنشيان را نميدهد. از اين رو در تاليف دانشنامهها به منظور دقت بيشتر، ارائه نظرات اجتهادي و به حداقل رساندن كاستيها، کار تاليف به صورت گروهي انجام شده و هر مدخل به فردي صاحبنظر يا دستکم متخصص سپرده ميشود. اما متأسفانه اثر حاضر از اين ويژگيها خالي است. اساسا نوشتن دانشنامه تخصصي به هيچ وجه نميبايست توسط يك نفر (و لو متخصص يك رشته مرتبط) انجام شود. حال آنكه نويسنده محترم اين دانشنامه، باستانشناس و معمار نيستند.
تنها ارزش و تازگي اين مجموعه ميتوانست در باب برخي مداخل باشد كه اطلاعات آن تنها از طريق بايگاني ميراث فرهنگي به دست ميآيد و احتمالا حاصل كشف يك شيئ و يا كاوش در يك محوطه است. اما متاسفانه در اين باب هم علاوه بر آنکه در مورد هريک از اين آثار و سايتها، كارهاي ارزشمندي به صورت كتاب و مقاله وجود داشته که مورد بي اعتنايي کامل قرار گرفته است، به خاطر تنظيم اطلاعات خام، توسط فردي غير متخصص، به هيچوجه قابل استناد و اعتبار نيست. شايد ذكر اين نمونه "حديث مفصل" را به خوبي نشان دهد: در مدخل تپه مليان، اين تپه متعلق به هزاره چهارم پيش از ميلاد دانسته شده و بدون كوچكترين اشاره به حضور ايلاميان در اين منطقه، تنها به استناد چند تكه سفال هخامنشي آن را سايتي هخامنشي معرفي كردهاند؟!
4. رعايت اصول و روشهاي علمي در تأليف و تدوين مدخلها
چنانكه بيان شد، نقص بزرگ مقالات اين اثر منبعشناسي (عدم استفاده از همه كتب مربوط، و مقيدبودن به عدم استفاده از مقالات فارسي و منابع غير فارسي) است. علاوه بر اين:
1. هرجمله و مطلب از مقالات دايرهالمعارفي بايد ارجاع دقيقي به يك يا چند منبع داشته باشد. اما در اين اثر، ارجاعات به صورت كلي در پايان هر مدخل آورده شده است. اين كار، هم امكان برخورد محققانه را از خواننده ميگيرد و هم رونويسي از يك منبع را آسان ميكند.
2. ارجاع به مقالات ديگر دايرهالمعارفها و دوسه مقالهاي که استثنائا مورد استفاده قرار گرفته است، نادرست و غير علمي است.(به نام دايرهالمعارف و نام مجله ارجاع داده شده است نه نويسنده آن)
3 . اما علاوه بر آن، درصد بالايي از مدخلها، شكل غير علمي مقالات دايرهالمعارفهاي بزرگ، جهان اسلام، ايرانيكا، تشيع و بناهاي تاريخي است. يعني مقالات خلاصه شده و ارجاعات دقيقشان حذف شده است. به ويژه در مدخلهاي كلي چون بازار و آب انبار و آستانه و ... (که نمي دانم ضرورت آمدنش در اين دانشنامه چه بوده است)
4. در متن برخي مدخلها نام منابعي ذكر شده است كه در فهرست منابع آنها را نمييابيم: آنندراج/ خاطرات و خطرات مهد قلي هدايت/ رستم التواريخ رستم الحكما/ سفرنامههاي تاورنيه و شاردن و ملكم و براون و ... ظاهرا اين منابع در هنگام رونويسي از ديگر منابع به مدخل وارد شده و دقتي در ارجاع درست به آنها و ذكرشدن در بخش منابع صورت نگرفته است. علاوه بر آنكه ارجاعات ذيل هر مدخل به نام كتاب است اما فهرست منابع بر اساس نام اشخاص مرتب شده است. يعني امكان ايجاد ارتباط ميان منابع ذيل مداخل و فهرست منابع وجود ندارد.
5. اغلاط چاپي و برداشتهاي نادرست از منابع
يكي از ويژگيهاي دانشنامهها نداشتن اغلاط چاپي است. اما متاسفانه اغلاط چاپي فراواني (به علت اعتماد به منابع دست دوم)به اين اثر راه يافته است. براي نمونه:
زادالفرج به جاي زادانفرخ (ص 38)
425ق به جاي 426(ص 38)
ارتفاع اين اتاق حدود 40 متر است؟ به جاي 4متر(ص38)
الاستذكار به جاي كتاب الاستظهار(ص28)
هادي عشر به جاي حادي عشر (ص31)
چشمه ريجان به جاي رنجان(ص203)
ثبتها الله به جاي ثبتهاالله(ص114)
جاده کازرون_ بوشهر به جاي کازرون _ پريشان
نيز: ة و ة و ه در بسياري موارد به ويژه جملات عربي نابهجا استفاده شده است.
چون برخي اطلاعات از نوشتهها كتابهاي منتشرشده در سالهاي دور گرفته شده و براي اصلاح خطاها و روزآمدكردن مطالب نيز تلاشي صورت نگرفته است، بسياري از اطلاعات ارائه شده غير واقعي و نادرست است. مانند انتقال توضيحات مربوط به وضعيت يك بنا در چهل سال پيش به عنوان وضعيت امروزين: مثال: در ذيل آرامگاه شيخ ابواسحاق كازروني ميخوانيم"بر روي سقف آن گنبدي كوچك كه با كاشيهاي خشتي فيروزهاي رنگ تزيين شده، قرار گرفته است". اما دست كم چهار دهه است كه بنا گنبدي ندارد.
اين نکته غير از برداشتهاي نادرست از منابع است، مانند: "سال 1239ق، بقعه و خانقاه شيخ كه چندين بار در اثر زلزله آسيب ديده بود مرمت شد". در صورتي كه سال ذكرشده سال زلزله است و مرمت بنا در سال 1345 قمري انجام شده است. در همين مقاله سال تأسيس اين بنا 745ق ذكر شده است در صورتي كه در منابع موردد استفاده، سال ساخت را به صراحت 710 ذكر كردهاند.
در مدخل مدرسه صالحيه آمده است:" در ضلع جنوبي مدرسه مسجدي وجود دارد كه توسط آيت الله ايماني با الهام از معماري كاروانسراها و مدارس صفوي در سالهاي اخير ساخته شده است". در صورتي كه مصداق اين جمله بازسازي تمام مدرسه و مسجد است و نه مسجد تنها.
در ذيل مجسمه شاپور (در مدخل غار شاپور) به نقل از حمدالله مستوفي در توصيف مجسمه ميخوانيم: "... مردي سياه است به هيكل بزرگتر از مردي ..." با اندك دقتي روشن ميشد كه اين توصيف در باره مجسمهاي بوده است كه ميان دو ستون يادبود بيشاپور قرار داشته و نه مجسمه 7 متري غار شاپور.
و چند نكته در باب فهرستها و عكسهاي کتاب:
لازمه چنين آثاري(البته در شکل واقعي خود) داشتن فهرستي دقيق از اعلام (اشخاص و اماکن متن) است. اما اين کتاب تنها دو فهرست اصطلاحات و مدخلها را دارد. فهرست اصطلاحات، بدون توجه به عنوان کتاب(و بدون آنکه منبعي براي تعريفهاي ارائه شده يا يک منبع اصلي که اين بخش از آن کپي و يا تلخيص شده است، ارائه شود) تنها اصطلاحات معماري را دربر ميگيرد و بسياري از اصطلاحات مهم باستانشناسي كه نياز به توضيح داشته و در متن كتاب از آن واژهها استفاده شده است اصلا ديده نمي شود. اصطلاحاتي چون: پيش از تاريخ، دوره تاريخي، سفال خاكستري، سفال قرمز و ....
رابطه ميان يک عکس و عکاس آن، مثل رابطه يک نويسنده و تاليف اوست. سپاسگزاري و ذکر نام تمام عکاسان و منابع تصويري به صورت کلي و در مقدمه کتاب، نه علمي است و نه اخلاقي. لازم بود در ذيل هر عکس نام عکاس و منبع عکس ذکر شود.
اميدوارم در آيندهاي نه چندان دور، شاهد انتشار مجموعهاي در خور شان و عظمت فارس در تاريخ و فرهنگ ايران زمين باشيم.
چهارشنبه ۱ شهريور ۱۳۸۵ ساعت ۱۳:۵۰